پارت شصت و دوم :

کمی جا به جا شد. از اولین کشوی نزدیک به ورودی حوله‌ی تمیزی برداشت و به دست او داد. به کنایه پرسید:
_ همیشه تو سینک ظرفشویی دستاتونو می‌شورید؟
چهره‌ی خسته‌ی مرد رنگی از نشاط گرفت و حوله را دور دستانش تابید.
_ گاهی. سرم که خیلی شلوغ باشه زیاد وارد جزییات نمی‌شم.
سپس به پشت سرش نگاه کرد و دانه‌های درشت آبی که روی صفحه‌ی استیل سینک منگوله بسته بود را زیر نظر گرفت. بدون مقدمه‌

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مارال

    ۲۳ ساله 00

    عالی 😍

    ۳ ماه پیش
  • مجنونه الحسین

    00

    عالی

    ۸ ماه پیش
  • مریم السادات نیکنام | نویسنده رمان

    🙏

    ۷ ماه پیش
  • سارا

    ۲۵ ساله 20

    نویسنده جان لطفا عکس شخصیت هارو بزارید و اگر امکانش هست پارت رو طولانی تر کنید

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.